خوشبختی واژهای معمولی و آشناست. مفهومی است که گمان میکنیم دستکم تا حدودی درکی از آن داریم. اما درواقع بیان و توضیح مفهوم خوشبختی به این آسانیها هم نیست. اگر از کسی بپرسیم خوشبختی چیست معمولا مثالهایی میآورد از چیزهایی که خواستارشان است یا به نظرش ارزشمند میآید. اما اگر از او بپرسیم در مجموع خوشبختی چیست؟ معمولا پاسخ روشن و مناسبی به ذهنش نمی رسد. واقعا خوشبختی چیست؟ آیا میتوان به معیارهای روشنی برای سنجش میزان خوشبختی افراد دست یافت؟ چطور میتوانیم با تضاد میان اهدافمان و انواع چیزهایی که به ما احساس خوشبختی میدهند کنار بیاییم؟ نیکلاس وایت در کتاب «تاریخچهٔ خوشبختی» با گذری بر ۲۵۰۰ سال تفکر فلسفی دربارهٔ مفهوم خوشبختی، به ما نشان میدهد متفکران برجستهٔ تاریخ فلسفه از یونان باستان تا امروز چگونه به پرسشهایی از این دست پرداختهاند. و در این ضمن میکوشد پرسش از خوشبختی را به مسائلی چون اخلاقی زیستن و فلسفهٔ زندگی پیوند بزند.
تعداد مقالات نوشته شده در سی و سه سال پایانی قرن بیستم درباره خوشبختی، خشم، اضطراب و افسردگی به این صورته: Depression:54040 Anxiety:41416 Anger:5584
Joy:415 Happiness:1710 Life satisfaction:2582
با توجه به این آمار یک نسبت "یک- بیست و یکم" به وجود اومده. یعنی به ازای هر مقاله در مورد خوشبختی، بیست و یک مقاله در مورد موضوعات مقابلش نوشته شده. پنجاه و هفت سال پیش سن افسردگی حدود سی سال بوده و الان به پانزده سال رسیده. به نظرم جواب دادن به این سوال که چرا این تغییر رخ داده کمک زیادی نمی کنه و یک لیست طولانی از عوامل می شه درست کرد. سوال بهتر اینه که کجا بدبین باشیم و کجا خوشبین؟ این کتاب به این سوال پاسخ نمی ده. کسی که بخواد پاسخ این سوال رو بفهمه، بهتره سراغ الن لانگر، آبراهام مازلو و مارتین سلیگمن و آزمایشات اونا بره تا این کتاب
۳۸۲ گزارشی درست از خوشبختی باید متضمن آگاهی از این واقعیت باشد که اهداف و خواسته ها متکثر و البته متضادند. به نظر من برای پروراندن مفهوم خوشبختی بهتر است از همین آگاهی شروع کنیم. گزارش ما از مفهوم خوشبختی باید توام با این آگاهی باشد و باید نشان دهد که مفهوم خوشبختی را می توان از دل این تکثر، با تضادهای بالقوه ای که دارند، بازیافت
واژه «خوشبختی» واژهای معمولی و آشناست. خوشبختی واژهای بالاخص فلسفی نیست. خوشبختی یک مفهوم است، مفهومی که گمان میبریم دستکم تا حدودی درکی از آنداریم. اما اگر از ما پرسیده شود که «خوشبختی چیست؟» چه پاسخی داریم؟ آیا میتوان به معیارهای روشنی برای سنجش میزان خوشبختی افراد دست یافت؟ چطور میتوانیم با تضاد میان اهدافمان و انواع چیزهایی که به ما احساس خوشبختی میدهند کنار بیاییم؟ اینها سوالاتی است که نیکولاس وایت در کتاب «تاریخچه خوشبختی» تلاش دارد با گذری بر 2500سال تفکر فلسفی به آنها پاسخ داده و به ما نشان دهد متفکران برجسته تاریخ فلسفه از یونان باستان تا امروز چگونه به این پرسش و پرسشهایی از این دست پرداختهاند و چهت تضادها و تناقضاتی در پاسخهای آنها موجود است و در این ضمن میکوشد پرسش از خوشبختی را به مسائلی چون اخلاقی زیستن و فلسفه زندگی پیوند زند. «تاریخچه خوشبختی» دارای هفت فصل با عناوین «آشنایی با مفهوم خوشبختی»، «تضادها، چشماندازها و شناسایی خوشبختی»، «لذت،لذت طلبی و اندازهگیری خوشبختی»، «خوشبختی: ساختار و هماهنگی»، «اخلاقیات، خوشبختی و تضاد»، «خوشبختی، امر واقع و ارزش» و «سرکردن بدون این مفهوم» است. این اثر در قالب شماره ۲۱ مجموعه کتابهای تجربه و هنر زندگی با ترجمه خشایار دیهیمی از سوی نشر گمان در دسترس فارسیزبانان است و علاوه بر نسخه چاپی در نرمافزارهای کتابخوان طاقچه نیز در دسترس میباشد: https://taaghche.com/book/20563